پاتک

طاعت عشق ثوابی ست، که مقبول خداست / سر بی عشق، به تن بار گناهی ست عجیب

پاتک

طاعت عشق ثوابی ست، که مقبول خداست / سر بی عشق، به تن بار گناهی ست عجیب

چه کسی از سران فتنه شکایت کرده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله آملی لاریجانیا سلام و با احترام و تشکر فراوان به خاطر اعدام عامل جنایت میدان کاج تهران

جناب حضرت آیت الله لاریجانی! الان یک سال و چند ماه است که از فتنه ۸۸ میگذرد. همانطور که شاهد بودیم فتنه گران به نظام مقدس جمهوری اسلامی هتاکی کردند به اموال مردم تجاوز کردند. شیشه های بانک ها مغازه ها را شکستند مساجد و اتوبوس ها را به آتش کشیدند به قرآن توهین کردند و در روز عاشورا سوت و کف زدند و پایکوبی کردند عکس امام را پاره کردند و از همه مهمتر دست به خون هموطنانمان آلودند. و در تمام این جریانات مسبب اصلی سران فتنه بودند که با هماهنگی محافل خارج نشین و اپوزیسیون ها و سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی و رسانه های آمریکا و انگلیس با برنامه ریزی های قبلی به آتش این فتنه هیزم ریختند و دمیدند!

سوال بنده از مسئولیبن محترم نظام جمهوری اسلامی و از دستگاه های قضایی بالاخص دانشمند جوان حضرت آت الله لاریجانی این است که: آیا تا به حال کسی از سران فتنه شکایت کرده است؟ یا شما منتظر هستید کسی از خارج از کشور ایران شکایت آنها را بکند؟ چگونه است است که کسانی که خود متهم اصلی ماجرا هستند از مدیر مسئول روزنامه ایران شکایت کردند و خیلی سریع به شکایت آنها رسیدگی شد و آن مدیر مسئول علی رغم دریافت حکم برائت از دادگاه مطبوعات در دادگاه عدالت قضایی محکوم به زندان و شلاق می شود اما دستگاه قضایی در اجرای عدالت در خصوص سران فتنه هیچ اقدامی نمی کند با اینکه می تواند به عنوان مدعی العموم از سران فتنه شکایت کند.

این موضوع را از کدام بعد بررسی کنیم؟ از بعد اجرای حرفه ای وظایف قانونی دستگاه قضایی؟ یا ضعف مسئولین مربوطه؟ سوال بنده از جناب آقای لاریجانی این است: چرا از حمایت های بی دریغ مردم از نظام جمهوری اسلامی در مناسبت های مختلف به نفع نظام استفاده نمی کنید و سران فتنه را مجازات نمی کنید؟ آیا گمان نمی کنید روزی مردم از دستگاه قضا دلسرد خواهند شد؟ و اعتماد آنها به شما سلب خواهد شد؟ مگر نه این بود که سکوت مردم در مقابل معاویه منجر به حکومت یزیدیان گردید؟

ای کاش متولیان امر از جمله نیروی انتظامی -وزارت اطلاعات- سپاه و بسیج و مدعی العموم یا هر ارگان مسئول دیگری که وظیفه قانونی آنها برای برقراری انضباط و امنیت اجتماعی ایجاب می کند که از مسببین اصلی فتنه شکایت کند اعلام می کردند چه کسی برای سران فتنه پرونده تشکیل داده و یا خود را مسئول می داند پرونده تشکیل دهد و به خواست عمومی و حق مردم که ادب کردن قانون شکنان هتاکان خائنین به دین و اسلام و میهن و حلقه به گوشان آمریکا انگلیس و اسرائیل رسیدگی کند؟

نمی دانیم بسیج شکایت کرده است؟ نمی دانیم سپاه شکایت کرده است؟ نمی دانیم نیروی انتظامی شکایت کرده است؟ وزارت اطلاعات شکایت کرده است؟ مدعی العموم ؟ چه کسی شکایت کرده است؟

جناب آقای لاریجانی ما از شما تشکر می کنیم که با اقدامات سریع نسبت به هتاکان به جان مردم با سلاح سرد به اشرار نشان دادید عزم دستگاه قضا برای برقراری امنیت جزم است! اما از شما همچنان می خواهیم با سران فتنه طوری برخورد کنید که خاتمی (لعنت الله علیه) از این جسارت ها نکند که برای شرکت در انتخابات برای ما (که حامیان نظام جمهوری اسلامی هستیم) شرط بگذارد.

آقای لاریجانی شکم معاویه را پاره کن!

این پست برای آقای مهندس علی رستگاری است که نسبت به این جمله واکنش نشان داد و به من گفت این جمله برای من خیلی سنگین است:

وقتی حسین(ع) در مسلخ است چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی! هر دو یکی است. (شریعتی)

پرده اول: برای مظلومیت حسین همین بس که بعد از گذشت هزار و چندصد سال مسلمان شیعه ایرانی می ترسد از حسین دفاع کند ... آقای رستگاری اگر در کوفه بودی به خاطر اتحاد چه می کردی؟ آیا تو هم به طرف حسین سنگ می انداختی؟  در اتاق کارم یک تخته وایتبردی (تخته سفید) هست که تا به حال هیچ کس به آن هیچ توجهی نمی کرد. ولی از آنجا که من یک وبلاگنویس هستم و قدر تخته های سفید را می دانم و به قدرت تاثیرگذاری قلمم آگاهم سعی کردم هر دو سه روز یکبار مطلب جدیدی در بالای این تخته بنویسم. این کار را کردم و به طور شگرفی نتیجه اش را دیدم.

یک هفته پیش جمله بالا را روی تخته نوشتم تا اینکه دو سه روز پیش مهندس رستگاری وقتی آمد مبلغ حق کارشناسیش را از ما بگیرد چشمش افتاد به آن جمله و لب به اعتراض گشود:

این جمله خیلی برای من سنگین است. ما باید با سنی ها متحد باشیم. و سنی ها این حرف ها را قبول ندارند!!!

عجیب است که شیعه مسلمان به بهانه اتحاد سنگ اعتقادی سنی ها را به سینه می کوبد! و این بسی شرم آور و ننگین است پا پس کشیدن از حرف حق به بهانه های واهی. در حالی که امام خمینی گفت: اگر تمام ایران بر علیه من قد علم کنند من ذره ای از راه خودم منحرف نخواهم شد!!! به طور شک آقای رستگاری امام حسین را قبول ندارد که با تمام ادعای روشن فکری اش چنین به نفع شیطان موضع گیری می کند!

پرده دوم: دیروز سالگرد حماسه غرور آفرین ۹ دی بود. من با تمام وجودم قلمم را رسانه می کنم و در کنار تهرانی های عزیز که صداهاشان را رسانه کردند تا گوش بی بی سی را کر کنند و به مستکبران نشان دادند که هشیار و بیدار هستند و هیچ گاه اجازه نخواهند داد تا چشم طماع شیطان به کشور ما امیدوار باشد فریاد می کشم مرگ بر آمریکا. مرگ بر انگلیس. مرگ بر اسرائیل. مرگ بر منافق.

پرده سوم: بنده از رئیس محترم قوه قضاییه خواهش و تمنا می کنم در کنار این حمایت های مردمی و اعلام انزجار آنها از منافقین فرصت را مغتنم بشمار و بیش از این وقت را هدر نده و کار سران فتنه را یکسره کن! ما از قوه محترم قضائیه می خواهیم تا در این امر تعجیل کنند و چه بسا مصلحت آینده ما خشکاندن ریشه فتنه و نفاق است. که اگر مصلحت اندیشان سخن پیامبر را گوش کرده بودند و شکم معاویه را روی منابر دریده بودند هیچگاه روزگار یزید فرا نمی رسید. و اکنون نگذارید از اصلاب معاویه های امروز یزیدیان متولد شوند. این معاویه ها داعیه دار حکومتند و سودای قدرت در سر می پرورانند!

ریگی اعدام شد و ما خوشحال

خدا لعنت کند آنهایی رو که ریگی رو حمایت می کردند. و خدا بیشتر لعنت کند اونایی رو که ریگی از اون ها حمایت می کرد. بنده می خواهم به آقای موسوی اعلام کنم: وقتی شما با هوادارانت برای اغتشاش به خیابان ها آمدید ریگی از شما حمایت کرد. حالا شما نمی خواهید به خاطر اعدام وی برایش بیانیه صادر بنمایید؟ 

آقای موسوی شما با سکوت منافقانه خود در برابر برخی مسائل فقط خود را بدنام تر می کنید. هنوز راه برگشت باز است. نروید راهی را که بازگشت از آن غیر ممکن باشد. 

شعر: پاپتی منم که هاشمی مرا ندید...

به نقل از وبلاگ خورشید عالمتاب. قابل توجه دوستان. لینک وبلاگ خورشید عالمتاب در لینکستان ما موجود می باشد. 

پاپتی منم که هاشمی مرا ندید
و پا گذاشت روی پیکر نحیف من
و حس نکرد
طعم معده های خالی گرسنه را
و پول نفت میهن مرا
توی جیبهای...(نقطه چین) گذاشت
بار سخت اقتصادی اش
استخوان پابرهنگان خسته را شکست
و له شدند مردم فقیر
زیر چرخهای بسط اقتصاد

پاپتی منم که خاتمی مرا ندید
و سر برید آرمانهای زنده مرا
یکی یکی
پای حقه کثیف و منکر دموکراسی
و گفتگوی محض با تمدن فرنگ
راه گوش کردن به ناله های خسته مرا
روی گوشهاش بسته بود
او مرا بهانه کرد و بازهم
جان توده های پاپتی حراج شد


پاپتی منم که موسوی مرا ندید
و زخم زد
روی آبروی پابرهنه های حامی نظام
و چشم بست
روی راه روشن و منور امام
و خط سرخ انقلاب را ندید
و خون بچه های ناب جبهه رفته را
توی شیشه کرد
و سیلی محکمی نشاند
توی صورت تکیده بسیجیان


پاپتی منم که رای من
توی دستهای سبز تو مچاله شد
و تو
همچنان ناشیانه داد میزدی
رای، رای مردم است

پاپتی منم که رای من
زیر پای سبز رنگ زور و زر گم است
پاپتی اسم دیگری برای مردم است
ننگ بر کسی که شور توده های پابرهنه را
روزهای وسعت حماسه بزرگ مردمی ندید
روزهایی که کور کرد
آفتاب روشن حضور مردم بصیر
چشم تنگ فتنه را

من یکی از آن دو پابرهنه ام که عشق را
توی دست های مهربان خود نشانده است
و پای عشق
خوب اگر ببینی اش
ایستاده است