یادتان می آید؟ آن لحظه ای که فرمان رسید تا همه به آدم سجده کنند؟ پس همه سجده کردند. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (2). خلاصه ابلیس سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد. و قسم یاد کرد که آدم را گمراه کند. از بالا و پایین، چپ و راست، عقب و جلو .... و رفت سراغ آدم و حوا. آنها را وسوسه کرد تا از درخت ممنوعه "سیب یا گندم" بخورند. و آنها فریب خوردند و خوردند و از بهشت بیرون شدند.
سیب! حالا سیب را یادتان می آید؟ فقط حواستان را بدهید دوباره سیب نخورید. اینجا. خانه مد ایران. دوباره برایتان سیب آورده است. اینجا. سیب. طعم بهشت می دهد؟ نمی دانم. نمی دانم چرا هروقت سیب می بینم یاد همه بدبختیهای آدم می افتم. اما چرا اینجا سیب را جور دیگری تعریف کرده است. عزیزم سیب بوی بهشت نمی دهد. سیب بوی خاک می دهد. بوی زمین. بوی سختی. بوی گند. تو چرا سیب را اینجور تعریف می کنی؟
چرا القا می کنی که سیب بازگشت به بهشت است؟ آن هم با مد جذاب زنانه؟ نه خواهرم. این سیب نمی تواند من را به بهشت ببرد. ما یکبار طعم سقوط را چشیده ایم.
پانوشت:
اصلا بی خیال. لیست همه مطالبی را که در باره حجاب نوشته ام اینجا بخوانید.